بد ترین معاشرت ها
بد ترین معاشرت ها
بدترين معاشرت
اي فرزند، بدان كه بدترين معاشرت، معاشرت با گناهكاران است، خواه ازواليان باشد يا از غير آنان. اما اين معاشرت وقتي ناپسند است كه براي مخالفت بااعمال ناپسند آنان و از روي اطاعت فرمان خداي عز جلاله براي پند گفتن به آناننباشد، چه خداي جل جلاله از انسان چنين ميخواهد كه آنسان كه معاشرت كند، يا دستكماز آنچه خداي جل جلاله از آن اعراض ميفرمايد، اعراض كند و از آنچه كه خداي جلجلاله از آن خشمگين است، متنفر باشد. و اين مقام بسي دشوار است و به خدا سوگندكه بسيار بعيد ميدانم كه انسان چنين باشد، بويژه اگر كسي كه با او معاشرت است صاحبمقامي باشد، يا در مورد نياز او باشد و نياز او را برآورده و به او خوبي كرده باشد. در اين حال چگونه او را دل با خداي جل جلاله خواهد بود تا از آن مرد صاحب مقام رويبرتابد و دل در اين كار با او همراهي كند؟ هيهات! هيهات! كه چنين نشود، بلكه آنصاحب مقام كه نيازش را برآورده است، بيش از اصلاح كار او، دين او را به فسادميكشاند و به احوال او در آخرت زيان ميرساند. روزي وزيري نامهاي به من نوشت وخواستار آن شد كه به ديدار او بروم. در پاسخ به او چنين نوشتم: "من چگونه تواناييآن دارم كه در مورد نيازهاي خود و نياز فقيران و ديگر نيازمندان با تو مكاتبه كنم،در حالي كه خداي تعالي و فرستاده او(ص) و پيشوايان (ع) مرا مكلف فرمودهاند كه ازباقي ماندن تو بر كرسي فرمانروايي، حتي تا رسيدن نامه من به تو، اكراه داشته باشم،نيز تكليف من اين است كه آرزومند باشم تا زان پيش كه نامه من به تو رسيد از مقامخود معزول شده باشي".